پریزم،
ناتوی
اقتصادی و
مدیریت جهان
فریبرز
مسعودی
درست
در گرماگرم
تشکیل ناتوی
اقتصادی
پروژه عظیم
جاسوسی
آمریکا علیه
مقامها و
شهروندان
اتحادیه
اروپا فاش میشود.
موضوع جاسوسی
صنعتی یکی از
پیش پا افتاده
ترین ابعاد
این پروژه
عظیم جاسوسی
است. این در
حالی است که
همه قدرتهای
اقتصادی برتر
اروپا از جمله
آلمان، فرانسه،
هلند و
ایتالیا به
تشکیل ناتوی
اقتصادی به
عنوان طرحی که
میتواند
رقیبان آنها
را در بریکس
میخ کوب کرده
و به رشد
اقتصادی اروپا
بیفزاید سخت
امید بستهاند
به طوری که
صدر اعظم
آلمان اعلام
کرده هیچ چیز
باعث نخواهد
شد در مذاکره
برای تشکیل
ناتوی اقتصادی
که در هفته
آینده در
بروکسل انجام
خواهد شد خلل
وارد شود.
اقتصاددانان
و سیاست مداران
اروپا و
آمریکا تا این
جای کار بسیار
در مدح این
اتحادیه فرا
اقیانوس
اطلسی گزافه
گفتهاند و
اما واقعا چه
رابطهای میتواند
میان تشکیل
ناتوی
اقتصادی و
پروژه جاسوسی
پریزم وجود
داشته باشد؟
نام
ناتو علاوه بر
تداعی نام
تهاجمی پیمان
ضد کمونیستی
اتحادیه
آتلانتیک
شمالی یک
مفهوم دیگر را
در ذهنها
یادآوری میکند
و آن هم تحمیل
برتری همه
جانبه آمریکا
بر اروپا در
سالهای جنگ
سرد پس از جنگ
دوم جهانی
است. در این
سالها
آمریکا با
تکیه بر نیروی
نظامی به
پشتوانه نیروی
عظیم اقتصادی
دست نخورده
خود توانست برای
سالهای دراز
بر اروپا تسلط
داشته و
هژمونی خود را
بر جهان
سرمایهداری
به رخ بکشد.
طرفداران
ناتوی
اقتصادی بر این
اعتقاد هستند
که با تشکیل
این اتحادیه
به دلیل وجود
پیمان نفتا
میان آمریکا و
کانادا این
کشور نیز عملا
در این
اتحادیه عظیم
فرا اقیانوسی
حضور خواهد
داشت و با
پیوستن احتمالی
استرالیا به
آن کلکسیون
دولتهای
قدرتمند کامل
خواهد شد تا
در برابر قدرت
یابی کشورهای
برزیل، چین،
روسیه،
آفریقای جنوبی
و هند بایستد.
تا این جای
کار میتوان
از تشکیل
ناتوی
اقتصادی این
برداشت را هم
داشت که
آمریکا همراه
اروپا همچنان
در پی حفظ
سروری و اعمال
هژمونی خود بر
جهان هستند.
اما اعمال این
هژمونی در
جهان کنونی
ابعاد دیگری
نیز دارا است
که همواره از
دیرباز مورد
توجه قدرتهای
بزرگ
امپریالیستی
بوده است ولی
اینک با تغییر
در فناوری
ارتباطات در
شکل تغییر
کرده است.
پروژه جاسوسی
عظیم پریزم
توجه ما را به
سمت ضرورت
برتری و تسلط
بر مسیرهای
استراتژیک که
اینک نه تنها
راههای آبی و
خاکی و هوایی
و لولههای
انتقال
انرژی، بلکه
دنیای مجازی
مانند شبکه
اینترنت را
شامل میشود.
در
واقع
امپریالیسم
که در پشت
تعریف ها و
تعبیرهایی
چون جهانی
سازی چهره
پنهان کرده
است به شکلهای
نویی برای
ادامه تسلط و
برتر از آن
اعمال هژمونی
خود بر جهان
متشبث شده
است.
امپریالیسم
آمریکا از دههخای
پس از پایان
جنگ دوم و
مشخصا از سالهای
دهه ۸۰ میلادی
۴ شیوه مشخص
را برای حفظ
هژمونی خود
اعمال کرد:
سلطه
نظامی و
ژئواستراتژیک:
مانند دو جنگ
خلیج فارس،
اشغال
افغانستان و
عراق، یورش به
بالکان و
نابودی
یوگسلاوی و از
طریق ناتو و
غیره
سلطه
مالی: استفاده
از ابزارهایی
هم چون بانک جهانی،
سازمان تجارت
جهانی، صندوق
بین المللی
پول و SWIFT که
بی عضویت در
این نهاد
امکان هیچ
گونه مبادله
پولی توسط هیچ
کشوری امکان
پذیر نخواهد
بود. اگر چه
مرکز این نهاد
در
اروپا(بلژیک)
است اما در
این نهاد هر
سرمایه یک رای
دارد و به در
حالی که بیش
ترین سرمایه ها
متعلق به بانک
های آمریکایی
و سپس
بریتانیایی
است و یکی از
دو سرور بزرگ
پشتیبانی
کننده ارتباطی
آن در خاک
آمریکا است
عملا این قدرت
این نهاد در
ید آمریکا
است. در آخرین
اقدام SWIFT با فشار
آمریکا به
تحریم مالی
ایران دست زده
که اثار آن به
خوبی در ایجاد
بحران مالی
کشور دیده می
شود.
سلطه
علمی و
فناوری: با
اعمال
قراردادهای
عمومی مانند
حق کپی رایت و
قانون مالکیت
و حق اختراعها
و اکتشافهای
علمی، فنی
سلطه
بر منابع
انرژی: همان
گونه که جلوتر
نیز اشاره شد
از طریق سلطه
و کنترل منابع
انرژی(نفت و
گاز) و
مسیرهای
ترانزیت
انرژی .
سلطه
فرهنگی: از
طریق کنترل و
سلطه بررسانه
های همگانی و
گروهی در درون
خاک آمریکا و
بیرون آن،
سینمای
هالیوود،
شبکه های
ماهوارهای،
برنامه های
موسیقی و
جشنواره های
هنری و فرهنگی،
و این آخری
شبکه روز به
روز گسترش
یابنده
اینترنت.
اما
همان گونه که
مشاهده میشودامپریالیسم
برای اعمال
سلطه بی چون و
چرای خود به
ابزار جدیدی
دست یافته است
و آن هم تسلط و
کنترل گردش
اطلاعات است.
در
واقع آمریکا
با اجرای
پروژه پریزم
تسلط بی چون و
چرای خود را
بر دنیای
مجازی که
زمانی از آن
به عنوان
انقلاب
تکنولوژیکی
برای دسترسی
ارزان تودههای
تهیدست جهان
پیرامونی به
دانش و فن
پیشرفته و
ابزاری برای
اعمال و گسترش
دمکراسی یاد میشد
نشان داد. همچنین
این پروژه که
هم چون کوه
یخی فقط نوک
قله آن بیرون
از آب افتاده
است نشان داد
که امریکا با
تکیه بر دانش
و قدرت مالی
خود به آسانی
توانسته است
از تک تک مردم
جهان مراقبت
کند. این
مراقبت میتواند
استقلال و
اساس سایر
کشورها را به
موضوعی مسخره
تبدیل کند. هم
چنان که تا
کنون گوشههایی
از ابعاد این
جاسوسی افشا
شده آمریکا به
راحتی
توانسته و
خواهد توانست
بر کلیه
معاملات بزرگ
کمپانیهای
بزرگ با دولتهای
جهان در هر
گوشه و کناری
نظارت داشته و
هر گونه که
بخواهد آنها
را هدایت کند.
به گفته
جولیان آسانژ
بازی بزرگ
جدید، جنگ بر
سر خط لوله
نفت نیست. این
جنگ بر سر
جریان
اطلاعات است:
یعنی کنترل بر
سر خط کابلهای
فیبر نوری که
در زیر دریا و
روی زمین
کشیده شده
است. گنجینه
جدید جهانی
همانا بدست
گیری کنترل
جریان غول
آسای
اطلاعاتی است
که کل قارهها
و تمدنها را
به هم متصل
کرده و حلقه
ارتباطی
میلیاردها
انسان و
سازمانها میباشد .
پروژه
پریزم اعمال
مدیریت بر
جهان از طریق
مراقبت و پایش
دقیق و گسترده
تودههای
مردم و رهبران
و
سیاستمداران
و کنشگران اقتصادی
و اجتماعی و
سیاسی، احزاب
و اتحادیهها
وسندیکاها هم
هست. دولت
آمریکا به این
طریق خواهد
توانست
دولتمردان
این یا آن
کشور کوچک و
بزرگ را
در جهت منفعتهای
خود مدیریت
کرده و به
افکار عمومی
جهان سمت دهد.
پریزم
همراه با
ناتوی
اقتصادی یعنی
مدیریت بر
جهان!
برگفته
از «مهرگان»
شماره هفده
http://mehreganmag.com/